عزیز دل مامان و بابا

دیگه دیانا بزرگ شده

بالاخره جمعه گذشته(22 آذر ماه) دیانا پس ازنوزده ماه از شیرخوردن دست کشید البته به کمک صبر زرد(یه داروی گیاهی که تو عطاری ها هست و به همین منظور استفاده میشه ) تو این یه هفته دختر گلم شبها خواب آرومی نداشته شب اول که اصلا نخوابید کلی گریه و بعدش هم شب بیداری و بازی با اسباب بازی هاش تا همین دیشب هم هر شب دو سه بار بیدار میشه و گریه می کنه نمی دونم گرسنشه و چشه نمی دونم. اما فسقلی حساب تو این یکی دوماهه زبل شده کلی شعر رو نصفه یاد گرفته . هفته پیش کل مجموعه کتابهای شعر می می نی رو براش خریدم کلا خیلی به کتاب علاقه داره. شعرهای که دیانا یاد گرفته: جوجه جوه طلایی بارون میاد چرچر یه توپ دارم حسنی نگو بالا بگو توپولو...
29 آذر 1392

هیجده ماهگی

تو هیجده ماهگی دیانا کلی تغییر کرد نسبت به 17 ماهگیش کلی کلمات جدید یاد گرفته و تقریبا اکثر حرفهای ما رو تقلید می کنه واکسن 18 ماهگی رو هم زد بدون اینکه اصلا یه ذره هم گریه کنه ولی جاش تا چند روز ورم داشت. خلاصه حسابی بلبل زبودن شده شعر یه تودارم قلقلی رو آخر همه مصرع هاشو میگه
15 آذر 1392
1